چکیده
- در دنیای مالی غیرمتمرکز (DeFi)، همزمان با افزایش پروژههای جدید، تأمین نقدینگی پایدار چالشبرانگیز شده است.
- پروتکلهای جدید با مشکل تقسیم نقدینگی میان پروتکلها و زنجیرههای مختلف مواجهاند.
- تکبعدی نبودن بازار و عدم شفافیت در ارزیابی ریسک باعث کاهش جذابیت سرمایهگذاری میشود.
- راهحلی برای اتصال سرمایه و پروتکلها نیازمند یک لایه نقدینگی بیطرف و استاندارد است.
پیشرفت فناوری مالی غیرمتمرکز (DeFi) با یک پارادوکس همراه شده است: در حالی که وقوع آزمایشهای متعدد و افزایش مهارتهای فنی، راهاندازی پروتکلهای جدید را سادهتر کرده است، تأمین نقدینگی پایدار هرگز به این سختی نبوده است. هزاران پروژه که بر اساس زیرساختهای استاندارد شده ساخته میشوند، برای منابع مالی محدود رقابت میکنند و این امر چالش بزرگی برای نوآوری واقعی و رشد ایجاد میکند.
مشکل چندبعدی تقسیمبندی
نقدینگی در حوزه DeFi بین پروتکلها، زنجیرهها و جفتارزها تقسیم شده است. برای پروتکلهای جدید، تأمین نقدینگی کافی حیاتی است — بدون آن، پذیرش کاربران متوقف میشود، هزینهها افزایش مییابد و بازدهی کاهش مییابد. این چالش اساسی را ایجاد میکند: هر بورس، پلتفرم وامدهی یا مزرعه سود جدید برای همان منابع مالی محدود رقابت میکند که این امر نقدینگی موجود را بیشتر تقسیم میکند. تقاضا برای نقدینگی به مراتب بیشتر از ورود سرمایه جدید است.
مفهوم سنتی مالی از “هزینه سرمایه” به “هزینه نقدینگی” در DeFi تغییر یافته است، اما بدون چارچوبهای استاندارد برای قیمتگذاری این ریسک، پروتکلها برای کسب سرمایه مورد نیاز برای راهاندازی و رشد دچار مشکل میشوند. پروتکلها از توکنهای بومی، صندوقهای اکوسیستم و گاهی اوقات سرمایه خود برای جذب نقدینگی اولیه استفاده میکنند. برخی به اندازه کافی انگیزه نمیدهند و نمیتوانند تأمینکنندگان نقدینگی را جذب کنند. برخی دیگر انگیزههای زیادی میدهند که منجر به کاهش منابع مالی و ایجاد فشار فروش هنگام آزادسازی انگیزهها میشود. هر دو رویکرد در نهایت به پایداری طولانیمدت آسیب میرسانند.
تنش بین سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز و پروتکلها
این قیمتگذاری نادرست باعث ایجاد تنشی اساسی برای پروژههای با پشتوانه سرمایهگذاریهای خطرپذیر میشود. سرمایهگذارانی که شرکتهای پورتفولیوی خود را از طریق توافقنامههای ساده برای توکنهای آینده (SAFTs) تأمین مالی میکنند، میخواهند پروتکلها نقدینگی کافی را برای رشد و استفاده جذب کنند. اما برنامههای تهاجمی انگیزههای نقدینگی مستقیماً به طور رقیق کردن سهام توکنها عمل میکنند.
شفافیت بازار و عدم تقارن اطلاعاتی
مشکل با lack of transparency compounded میشود. اکثر توافقنامههای نقدینگی مهم از طریق معاملات خصوصی برونبورسی (OTC) با شرایط نامشخص صورت میگیرد. پروتکلهای جدید هیچ دیدی نسبت به نرخهای بازار برای توافقنامههای مشابه ندارند، در حالی که بازیگران جاافتاده و شبکههای داخلی جریان سرمایه را کنترل میکنند.
راهحل: یک لایه نقدینگی بیطرف
آنچه اکوسیستم نیاز دارد، ارتباط بین سرمایه و پروتکلها است — یک لایه بیطرف و مستقل از زنجیره که بر کارایی جابجایی سرمایه تمرکز دارد. چنین سیستمی:
- شفافیت در هزینههای نقدینگی بین پروتکلها و زنجیرهها ایجاد میکند.
- معیارهای ریسک تعدیلشده برای دستههای مختلف پروتکلها فراهم میکند.
- به پروتکلها کمک میکند مدلهای انگیزشی پایدار بسازند.
- کمک میکند که ارائهدهندگان سرمایه استراتژیکی با توجه به معیارهای ریسک شفاف، سرمایهگذاری کنند.
نگاه به آینده
با پیشرفت DeFi، استانداردسازی هماهنگی و ارزیابی ریسک نقدینگی برای کارایی سرمایه ضروری خواهد بود. پروتکلهایی که موفق میشوند، باید آنهایی باشند که مشکلات واقعی را حل میکنند و نوآوری واقعی به فضا میآورند، نه لزوماً آنهایی که با انگیزههای تهاجمی بیشتر فعالیت میکنند.
چالش آشکار است: تقاضا برای نقدینگی در DeFi به طور موثر بینهایت است و منابع محدود حیاتبخش آن به شدت اهمیت دارد. اما زیرساختها، خدمات و مکانیزمهای قیمتگذاری که جریان سرمایه را از دارندگان به کاربران تعیین میکنند، به طور قابل توجهی از نوآوری پروتکل عقب ماندهاند. پرداختن به این شکاف زیرساختی نه تنها فرصتی برای افزایش کارایی است، بلکه ضرورتی برای رشد پایدار کل اکوسیستم DeFi محسوب میشود.